English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (3329 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
turnover U برگرداندن
recall U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
turn U تاه زدن برگرداندن
turns U تاه زدن برگرداندن
cover U اماده برای برگرداندن توپ
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
covers U اماده برای برگرداندن توپ
reversion U برگرداندن شیب معکوس دادن
reversion U برگرداندن
return U مراجعت برگرداندن
returned U مراجعت برگرداندن
returning U مراجعت برگرداندن
returns U مراجعت برگرداندن
recoveries U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
recoveries U برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
recovery U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
recovery U برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
echo U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echo U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoed U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoed U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoes U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoing U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
convert U برگرداندن وارونه کردن
converted U برگرداندن وارونه کردن
converting U برگرداندن وارونه کردن
converts U برگرداندن وارونه کردن
self- U قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
loop U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
looped U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loops U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
replay U برگرداندن
replayed U برگرداندن
replaying U برگرداندن
replays U برگرداندن
spade U بابیل برگرداندن
spades U بابیل برگرداندن
reverse U برگرداندن پشت و رو کردن
reversed U برگرداندن پشت و رو کردن
reverses U برگرداندن پشت و رو کردن
reversing U برگرداندن پشت و رو کردن
evoke U فراخواندن برگرداندن
evokes U فراخواندن برگرداندن
evoking U فراخواندن برگرداندن
rehabilitate U بحال نخست برگرداندن
rehabilitated U بحال نخست برگرداندن
rehabilitates U بحال نخست برگرداندن
rehabilitating U بحال نخست برگرداندن
countermand U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanded U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanding U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermands U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
upset U برگرداندن
upsets U برگرداندن
upsetting U برگرداندن
translate U برگرداندن
translated U برگرداندن
translates U برگرداندن
translating U برگرداندن
replicate U برگرداندن تازدن
replicated U برگرداندن تازدن
replicates U برگرداندن تازدن
replicating U برگرداندن تازدن
regurgitate U برگرداندن
regurgitated U برگرداندن
regurgitates U برگرداندن
regurgitating U برگرداندن
avert U برگرداندن
averted U برگرداندن
averting U برگرداندن
averts U برگرداندن
dishonored U برگرداندن چک
dishonoring U برگرداندن چک
dishonors U برگرداندن چک
dishonour U برگرداندن چک
dishonoured U برگرداندن چک
dishonouring U برگرداندن چک
dishonours U برگرداندن چک
blench U برگرداندن
blenched U برگرداندن
blenches U برگرداندن
blenching U برگرداندن
reflect U برگرداندن
reflecting U برگرداندن
reflects U برگرداندن
reset U برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
Other Matches
retroject U برگرداندن
rootle U برگرداندن
send back U برگرداندن
to send back U برگرداندن
to bring back U برگرداندن
to put a bout U برگرداندن
to turn off U برگرداندن
convert U برگرداندن
redeploy [staff] U برگرداندن
reset U برگرداندن
renvoi U برگرداندن
retort U برگرداندن
retorts U برگرداندن
bring back U برگرداندن
diverging U برگرداندن
transact U برگرداندن
evert U برگرداندن
decode U برگرداندن رمز
to put a bout a horse U سر اسب را برگرداندن
decodes U برگرداندن رمز
decoded U برگرداندن رمز
make up <idiom> U بازیافتن ،برگرداندن
to pay back U برگرداندن افزودن
curl of the lip U برگرداندن یا اویختن لب
evocate U فراخواندن برگرداندن
re echo U دوباره برگرداندن
turn the clock back <idiom> U زمان را به عقب برگرداندن
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
vomits U استفراغ کردن برگرداندن
vomited U استفراغ کردن برگرداندن
vomit U استفراغ کردن برگرداندن
intervert U سوی دیگر برگرداندن
turn over U وارونه کردن برگرداندن
to turn over U محول کردن برگرداندن
repatriate U بمیهن خود برگرداندن
restored U بحال اول برگرداندن
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
restore U بحال اول برگرداندن
restores U بحال اول برگرداندن
restores U برگرداندن به وضعیت جدید
restoring U بحال اول برگرداندن
restoring U برگرداندن به وضعیت جدید
to tutn end for end U وارونه کردن برگرداندن
bead U برگرداندن لبههای ورق
repatriating U بمیهن خود برگرداندن
repatriates U بمیهن خود برگرداندن
repatriated U بمیهن خود برگرداندن
suspension of vouchers U برگرداندن اسناد هزینه
restitute U بحال اول برگرداندن
beads U برگرداندن لبههای ورق
handtwist retrieve U طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
supinate U بخارج برگرداندن دست
countering U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
countered U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
eversion U برگرداندن پلک چشم وغیره
intervert U بخود اختصاص دادن برگرداندن
resets U برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
retaliate U عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliated U عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliates U عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliating U عین چیزی را بکسی برگرداندن
recover U برگرداندن چیزی که گم شده بود
recovers U برگرداندن چیزی که گم شده بود
turn in U بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
remanded U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remand U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
recovering U برگرداندن چیزی که گم شده بود
remands U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
counter U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
to translate something [from/into a language] U برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
supination U چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
to send home U به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
backspace tape U فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
to invert a fraction U برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
repristinate U بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
rewinds U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinding U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewind U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
to turn down U وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
maximise U برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
rewound U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
backtab U برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
irredentist U طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
resets U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
reset U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
setup U توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
line up billiard U بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
reconstituted U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitute U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitutes U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituting U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
backup U دستور برگرداندن داده از دیسک سخت به فلاپی دیسک یا نوار
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
reset key کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com